محبوب


یا خیر حبیبی و محبوب 


چه اندازه تنگ است راه ها بر کسی که تواش رهنمون نباشی 

و چه اندازه حقیقت روشن است بر کسی که تو راهش را نشانش داده ای 

پس دشواریها و ناهمواریهای راه را بر ما آسان بدار 

ما را از آنان قرار ده که دلهاشان را سرشار از دوستی خویش کردی 

آنان که برای قرب و دوستیت برگزیده ای و برای عشق و محبتت خالصشان کرده ای

آنان که آتش شوق دیدار رویت را در وجودشان بر افروختی 

و غم هجران و فراغت را در دلشان نهادی 

آنان که شیوه شان در زندگی شادمانی با تو و زاری به درگاه تو است

و سوز محبتت سراسر دلشان را فرا گرفته 

و روزگارشان آه و ناله است و پیشانیهاشان در برابر عظمتت به خاک افتاده است

آخر کیست که شیرینی محبت تو را چشیده باشد و جز تو آهنگ دیگری کند

اکنون توجه من از همه جا به سوی تو منقطع شده 

و اراده و آرزویم به جانب تو گشته است 

و مراد من تنها تویی و نه دیگری 

و دیدارت روشنایی چشمان من است 

و وصل تو آرزوی جان من 

اشتیاقم به سوی تو شعله می کشد 

و در وادی محبت تو سرگشته ام 

و دلدادگیم در هوای توست 

و مقصودم خشنودی و لبخند توست 

و در کنار تو بودن آرزوی من است 

و در آغوش تو آرام گرفتن منتهای خواسته من است 

خوشی و راحتیم در مناجات با توست 

و داروی دردم و شفای جگر سوخته ام 

و تسکین حرارت دلم و برطرف شدن دشواریم 

پیش توست 

پس تو نیز انیس و همدمم باش 

و آن زمان که میخوانمت به مهربانی پاسخم ده 

و لحظه ای مرا از سرپرستی و نگهداری خود محروم نکن 

و اشتیاقم را به سویت چنان کن که بازدارنده نافرمانیت باشد

و مرا از خویش جدا مکن و از درگاهت دور منما

و بر من منت بگذار به اینکه بر من توجهی فرمایی 

و با دیده دوستی و عطوفت بر من بنگری و رو از من مگردانی 

و روی مرا به زمین نیندازی  

ای آرمان دل مشتاقان و ای منتهای آرزوی دوستان

ای تمام نعمت و بهشت من و ای دنیا و آخرتم 

(با الهام از مناجاتهای پانزده گانه امام سجاد) 


پ. ن. دیشب ساعت 1:13 دلگیر شدم از اتفاقی که در 00:02 نیفتاد! 

حیف ... 

باید فراموش کنم ... 


وقتی


وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ تَرَى الَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْمُتَکَبِّرِینَ

و روز رستاخیز آنان را که بر خداوند دروغ بسته اند میبینی در حالی که روهایشان سیاه است. آیا گردنکشان را جای در دوزخ نیست؟  


وقتی ... 

خیلی از نوشته هام با "وقتی" شروع میشن 

"وقتی" یعنی یه لحظه 

یعنی چند ثانیه پشت سر هم 

ثانیه هایی که وارد زندگیت میشن 

اما بعضی موقع ها دیگه خارج نمیشن 

انگار برای همیشه توی وجودت مهر و موم میشن 

"وقتی" یعنی ثانیه هایی که نمیگذرن ... 

عبور نمیکنن ...

"وقتی" تلاش کنی چهل نفر رو خوشحال کنی 

"وقتی" بعد کلی بدو بدو احساس میکنی که اونها راضی و خوشحالن

اونوقت احساست رو تبدیل میکنی به یه شاخه گل که خیلی معطر و قشنگه 

و اون گل رو  هدیه میدی به خودت و میذاریش گوشه دلت 

تا دلت رنگ و بویی به خودش بگیره 

اما

"وقتی" ... خیلی بعدتر ... بفهمی که یکی 

یکی بین اون چهل تا 

اصلاً بهش خوش نگذشته و ناراحت بوده 

اونم به خاطر رفتار تو 

که اذیتش کرده 

و تو نمیدونستی 

اون "وقت" 

یه آتیشه تند توی وجودت زبونه میکشه 

و همه چی رو میسوزونه 

اون "وقت" 

با حسرت به گوشه دلت نگاه میکنی 

میبینی گلی که به خودت هدیه داده بودی 

با همون حالت تر و تازه ای که داشته 

همون شکلی خاکستر شده 

و حالا فقط یه فوت کم داره 

یه فوت ...

بعد تبدیل میشه به صد هزار ذره خاکستری 

که پخش میشن و میشینن روی همه جای وجودت 

اون "وقت" یه عمر طول میکشه 

که خاکسترها رو ذره ذره از رو وجودت پاک کنی 

اون "وقت" اگه خسته باشی 

اگه یه بغض خیلی سنگین پشت گلوت فشار بیاره 

اگه یه زخم کهنه ی خاکستری سر باز کرده باشه 

اگه توی مترو باشی بین یه عالمه جمعیت 

اگه انتظار همدمی رو بکشی که بفهمتت 

که بتونی دردتو بهش بگی 

که بتونی براش بغضتو بترکونی 

و آرومت کنه 

ولی نباشه

اگه با یه بغض سنگین 

و یه دل پر از حسرت

و چشمای منتظر 

خوابت ببره 

"وقتی" صبح بیدار میشی 

میبینی چند ثانیه از زندگیت عبور نکردن 

مهر و موم شدن 

و برای همیشه موندن 

برای همیشه ...

مثل خاکسترهایی که اگه زود پاکشون نکنی 

میرن به خورد وجودت 

و برای همیشه میمونن

برای همیشه ...

...


آخرین روز بهار


وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ

و چرا بر خدا توکل نکنیم؟! و حال آنکه او ما را به راه هایمان رهبری کرده است. و ما بی گمان بر آزاری که بر ما روا می دارید شکیبایی پیشه خواهیم کرد و اهل توکل باید تنها بر خدا توکل کنند. 


امروز آخرین روز بهار بود ... 

آخرین روزی بود که دل به امیدی بسته بودم ... 

امید بارش نابهنگام ابرهای زیبا و سپید بهاری ... 

امید برای آرام قدم زدن زیر باران رحمت الهی ... 

از این به بعد روز به روز، 

روزها کوتاه تر میشوند ... 

و شبها طولانی تر ... 

باید به انتظار تاریک ترین و طولانی ترین شبها بنشینیم ... 

از این شبها بسیار بیم دارم ... 

میگویند شیطان در شب زاد و ولد میکند ... 

خدایا ... 

تو ما را به نیکویی آفریدی و با مهربانی پروراندی ... 

جانها و دلهای ما به تمامی در قبضه اراده توست ... 

نور رحمت و حقیقت خود را در این شبهای تاریک و طولانی که در پیش داریم ... 

به دلهای ما بیفکن ...

و ما را در پناه آغوش مهربانت جای ده ... 

و از شر شیاطین محفوظ بدار ... 


پ. ن. 

شرمتان باد!  ای خداوندان قدرت 

بس کنید! 

بس کنید از این همه ظلم و قساوت

بس کنید! 

ای نگهبانان آزادی! نگهداران صلح! 

ای جهان را لطفتان تا قعر دوزخ رهنمون

بس کنید! 

بنگرید این خلق عالم را، که دندان بر جگر

دم به دم بیدادتان را بردباری میکنند 

دستها از دستتان ای سنگ چشمان! بر خداست! 

گرچه میدانم 

آنچه بیداری ندارد، خواب مرگ بی گناهان است و 

وجدان شماست! 

با تمام اشکهایم باز نومیدانه خواهش میکنم: 

بس کنید! 

بس کنید! 

فکر مادرهای دلواپس کنید

رحم بر این غنچه های نازک نورس کنید! 

بس کنید! 


شعر از: «فریدون مشیری»


مژده


زده ام فالی و فریادرسی می آید ... 

یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُّقِیمٌ


پروردگارشان آنان را به رحمت و خشنودی از سوی خویش و بهشتی که در آن نعمتهای دائم دارند نوید می دهد 



وقتی دلت مثل آسمون بالای سرت میگیره رو میکنی به آسمون 

و قرآن رو باز میکنی و صدایی میشنوی 

که بهت مژده میده 

و تو از این مژده خوشحال میشی 

و دلت آروم میگره 

و میری که آروم زیر بارون قدم بزنی 

... 

خیانت

خدایا تو را شاهد می­گیرم که من تمایلی به نوشتن این گونه حرفها در اینجا نداشتم،

اما نمی­دانم چگونه در چشمان تو بنگرم

و سکوت کنم و چیزی نگویم

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ

چون به آنان گفته شود در زمین فساد نکنید گویند: همانا ما خود اصلاحگریم

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـکِن لاَّ یَشْعُرُونَ  

آگاه باشید که اینان خود فسادگرانند لیکن خودشان نمی­فهمند

 

دیگر نمی­توانم در برابر این خائنین که داعیه خدمت دارند سکوت کنم

آنهایی که با بهره بردن از سادگی و خلوص هم وطنان مظلومم 

با داعیه رشد و عدالت وطنم را به مرز فساد و فروپاشی کشانده­اند


شاید بسیاری از این واقعیات را ندانید و عجیب هم نیست چون ...

 

تورم و نقدینگی

نرخ تورم که در سال 1384 به کمترین میزان خود در 10 سال ماقبل یعنی به 10.4 درصد رسیده بود، در سال 1385 به 9/11درصد افزایش یافت و از آن پس، ماه به ماه بر آن افزوده شد؛ به گونه ای که این نرخ در سال 1386 به 4/18درصد و در 11 ماه منتهی به 1387 به 9/25درصد رسید که این نرخ در 14 سال گذشته بی سابقه است.

جهش نرخ تورم در این دوره ریشه در بی انضباطی وسیع مالی و پولی دارد که از اواخر سال 1384 با تصویب متمم بودجه آغاز شد و با بودجه انبساطی سال 1385 به اوج خود رسید و با مسابقه اضافه برداشت بانک ها از خزانه بانک مرکزی در مسیر سیاست های پولی تکمیل گردید.

این اقدامات بی سابقه باعث شد که رشد نقدینگی در پایان سال 1384 به 3/34درصد و در پایان سال 1385 به 4/39درصد برسد و میزان کل نقدینگی که در اواسط سال 84 حدود 70 هزار میلیارد تومان بود، در اواسط سال 86 به 145هزار میلیارد تومان برسد که به مفهوم رشدی بیش از 2 برابر و خلق پولی معادل کل تاریخ ماقبل 1384 طی دو سال بعدی است.

 

  سال

1384

1387

تورم

10.4 %

25.9 %

علت این نابسامانی:

بی انضباطی وسیع مالی و پولی دولت

بودجه انبساطی سال 1385

اضافه برداشت غیر قانونی بانک ها از خزانه بانک مرکزی

 

 

واردات

واردات کشور در سال 1383 معادل 38 میلیارد دلار بود که در سال 1384 به 43 میلیارد دلار، در سال 1385 به 50 میلیارد دلار و در سال 1386 به 56 میلیارد دلار رسید که با احتساب حدود 17میلیارد دلار واردات خدمات در سال 86 رقم واردات کالا و خدمات به 73 میلیارد دلار در سال 86 بالغ می­شود.

 

سال

1383

1386

واردات

38 میلیارد دلار

73 میلیارد دلار

نتیجه این نابسامانی:

مصرف شدن درآمدهای ناشی از فروش نفت برای ...

تهی شدن صندوق ذخیره ارزی و خیانت به نسل های آینده

افزایش مخاطره های دولت ها در زمان بحران ارزی

 

 

مصارف ارزی

همچنین میزان مصارف ارزی بودجه که در سال 1383 به زحمت به 25 میلیارد دلار می­رسید در سال 1387 به اذعان معاونت برنامه ریزی ریاست جمهوری در حدود 4/69میلیارد دلار برآورد شد که البته بنا بر اظهارات برخی از نمایندگان مجلس با توجه به اضافه واردات بنزین و گازوئیل این رقم از مرز 70 میلیارد دلار هم عبور کرده است.

 

سال

1383

1386

مصارف ارزی

25 میلیارد دلار

70 میلیارد دلار

نتیجه این نابسامانی:

افزایش مخاطره های دولت ها در زمان بحران ارزی

(اکنون که قیمت نفت کاهش یافته است در صورتی که در گذشته ذخیره کرده بودیم اکنون دچار مشکل نمی شدیم!)

 

 

سرمایه­گذاری

آمار رسمی بانک مرکزی نشان می دهد که رشد تشکیل سرمایه ثابت ناخالص که در سال 1383 معادل 7 درصد بود در سال 1384 به 1/5 درصد و در سال 1385 به 3/3 درصد کاهش می­یابد؛ اگر چه همین شاخص در سال 1386 رو به صعود می گذارد و به 6درصد افزایش می یابد. افزایش این شاخص در سال 86 اگر چه امیدبخش است، اما از زاویه دیگری برای برنامه ریزان دولتی باید عبرت آموز باشد؛ چرا که این صعود نه نتیجه سیاست های اقتصادی بلکه نتیجه یک اتفاق تاریخی تلخ در بازار مسکن 85 است که در آن، جهش بی سابقه قیمت باعث هجوم سرمایه گذاران به بخش ساخت و ساز شد. اگر این اتفاق در بخش مسکن نمی افتاد، سقوط رشد سرمایه گذاری همچنان ادامه می یافت و آمار رسمی این مدعا را ثابت می کند.

 

سال

1383 (زمان خاتمی)

1385

رشد تشکیل سرمایه ناخالص

7 درصد

3.3 درصد

پیام کلیدی این نابسامانی:

سرمایه گذاری در کشور کاهش یافته است

لذا پتانسیل درآمدزایی و اشتغال آفرینی نیز کاهش خواهد یافت

مردم هر روز بیکارتر و فقیرتر خواهند شد.

 

 

عدالت

  یکی از اهداف اصلی اعلام شده دولت نهم، هدف عدالت خواهی و بهبود توزیع درآمد بوده است.شاخص معروفی که برای ارزیابی میزان تحقق این هدف وجود دارد شاخص «ضریب جینی» است.

ضریب جینی عددی بین صفر و یک است که این عدد هرچه به صفر نزدیک­تر باشد نشانگر توزیع برابرتر درآمد و هرچه به یک نزدیک تر باشد، نشانگر توزیع نابرابر است.

 این شاخص در کشورهای توسعه یافته عددی حول و حوش 35/0 است. آمار رسمی بانک مرکزی نشان می دهد که این شاخص که برای سال 81 معادل 4191/0 بود به 4156/0 در سال 82 و به 3996/0 در سال 83 کاهش یافته است که نشان دهنده روند بهبود در توزیع درآمد بود.

اما براساس تازه ترین گزارش بانک مرکزی، این شاخص در سال 1386 به 4045/0 افزایش یافته است که نشانگر تغییر مسیر ضریب جینی به سمت یک و حاکی از حرکت به سمت افزایش نابرابری در توزیع درآمدها است.

 

سال

1382 (زمان خاتمی)

1386

ضریب جینی

3996/0

4045/0

پیام کلیدی این نابسامانی:

اوضاع از پیش بدتر شده است

عملکرد دولت  باعث شده است که توزیع درآمد نابرابرتر شود.

 

 

فساد اقتصادی

در خصوص شاخص فساد هم به دلیل اینکه در آمار رسمی، محاسباتی صورت نمی گیرد، می توان به آمار ارائه شده از سوی «سازمان بین المللی شفافیت» که مرجع اصلی بین المللی در این زمینه است، اکتفا کرد.اگرچه انتقادات تصمیم سازان اقتصادی کشور به نوع محاسبات این سازمان قابل تامل است؛ اما روند اعلام شده از سوی این سازمان برای رتبه ایران نیز شایسته توجه است.سازمان بین المللی شفافیت با اندازه گیری «شاخص ادراک فساد» در کشورهای مختلف، این کشورها را براساس نمره اختصاص یافته رتبه بندی می کند.رتبه اختصاص یافته به ایران که در سال 2005 معادل 88 بود، از همین سال در روندی نامساعد قرار گرفته و در سال 2006 به 105، در سال 2007 به 131 و در سال 2008 به 141 رسیده است.

 

سال

2005 (زمان خاتمی)

2007 (احمدی نژاد)

رتبه ادراک فساد

88 دنیا

141 دنیا

پیام کلیدی این نابسامانی:

اوضاع از پیش بدتر شده است

عملکرد دولت شرایط بیشتری را برای فساد فراهم خواهد کرد.

 

 

آزادسازی اقتصاد

بنابر آزادسازی اقتصادی بود و دولت نهم هم در یکی از اولین مصوبات خود بر جلوگیری از سرمایه گذاری های جدید توسط شرکت های دولتی برای باز کردن فضا برای بخش خصوصی تاکید کرد. اما آمار رسمی می گوید که میزان سرمایه گذاری های جدید توسط شرکت های دولتی که در سال 1384 معادل 26 هزار میلیارد تومان بود، در سال 85 به 33 هزار میلیارد تومان افزایش یافت و براساس جدیدترین برنامه دولت که در قالب بودجه 88 ارائه شده است این رقم به 62 هزار میلیارد تومان افزایش خواهد یافت.

 

سال

1384

1388

سرمایه گذاری بخش غیرمردمی (دولتی)

26 هزار میلیارد تومان

62 هزار میلیارد تومان

پیام کلیدی این نابسامانی:

پای دولت هر چه بیشتر بر گلوی بخش مردمی اقتصاد خواهد ماند

بخش مردمی ضعیف تر و ضعیف تر خواهد شد.

عملکرد دولت شرایط بیشتری را برای فساد فراهم خواهد کرد.

 

 

خصوصی­سازی

در زمینه خصوصی سازی هم تنها به یک جمله از گزارش جدید دیوان محاسبات می توان اکتفا کرد که در آن قید شده است در سال 86 قرار بود معادل 60درصد از سهام شرکت های دولتی غیر صدر اصل 44 واگذار شود که شامل 389  شرکت می شود؛ اما فقط 26 شرکت واگذار شده است که نشان دهنده عملکردی در حد 7 درصد است.این نوع آمارها را می توان ادامه داد که نشانگر بی توجهی به سیاست های لازم برای وصول به هدفی مشخص است.

 

 

سال

برنامه مصوب 1386

برنامه محقق 1386

شرکت های واگذار شده

389 شرکت

26 شرکت

پیام کلیدی این نابسامانی:

پای دولت هر چه بیشتر بر گلوی بخش مردمی اقتصاد خواهد ماند

دولت به اصل 44 نیز که ابلاغ رهبری است بی توجه است

دولت به 7 درصد تعهدات خود در این زمینه عمل کرده است.

 

اما باز هم این خائنین به وطن دم از پیشرفت­های عظیم اقتصادی می­زنند و داعیه مدیریت جهان را دارند ...

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ

چون به آنان گفته شود در زمین فساد نکنید گویند: همانا ما خود اصلاحگریم

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـکِن لاَّ یَشْعُرُونَ  

آگاه باشید که اینان خود فسادگرانند لیکن خودشان نمی­فهمند

 

شاید یادآوری نکاتی چند از مدیریت (جهانی) این دولتی که ننگم می­آید عنوان کریمه را حتی به طنز به آن بچسبانم:

 

-          تعطیلی پیاپی کارخانه­هایی مانند کشت و صنعت شمال، لاستیک البرز، بخشی از نیشکر هفت تپه، نساجی اردبیل، نگهبان گاز اصفهان، چرم همدان، چرم تبریز، کفش دوزی های تبریز و صدها کارگاه صنعتی کوچک و بزرگ به خاطر گسترش وسعت واردات اقلام به کشور

 

-          واردات بی سابقه گندم به کشور طی سالهای پس از انقلاب در سال 87. این واردات رشدی بیش از 200 درصد داشته که در طی سی سال بی سابقه بود. برای اولین بار در دولت خاتمی در تولید گندم خودکفا شده­ایم و اکنون در یک بازگشت به عقب یکی از بزرگترین واردکنندهای گندم جهان تبدیل شده­ایم

 

-          واردات بی سابقه میوه و برداشت از صندوق ذخیره ارزی برای این کار برای جلوگیری از رسوایی دولت در تورم ابتدای سال 87. جالب است بدانید شخص رئیس جمهور در سخنرانی برای دانشجویان این کار را به گردن مجلس و بخش خصوصی انداخته بود در حالی که وزارت بازرگانی خود اعلام کرده بود که برای جلوگیری از گرانی میوه شب عید انبارها را از میوه وارداتی پر کرده.

 

-          پرداخت 37 هزار میلیارد تومان وام زودبازده و ایجاد تنها 37 هزار شغل با این کار و جذب باقی آن به بازار دلالی که از دلایل افزایش حجم نقدینگی و تورم بود.

 

-          تغییر فاکتور شاغل بودن یک فرد از 2 روز در هفته به دو ساعت در هفته در دولت نهم و اعلام نرخ بیکاری تک رقمی در کشور با این فاکتور.

 

-          فرافکنی دولت در اعلام عامل تورم. دولت ابتدا اعلام کرد تورم وارداتی است و پس از به نتیجه نرسیدن این حرف اعلام کرد که دلیل تورم مافیای اقتصادی داخل کشور است.

 

-          بی توجهی به تذکرات اقتصاددانان در مورد نحوه هزینه کردن درآمد نفتی بی نظیر دولت طی این چند سال که موجب تورم بی سابقه در کشور شد و وارد ساختن اتهام داشتن تفکرغربی به این اقتصاددانان. جالب است بدانید پیش بینی اقتصاد دانان از شروع موج تورم حاصل از سوء مدیریت دولت در مصرف درآمدها کاملا درست از آب در آمد ولی دولت با فرافکنی این تورم را حاصل از واردات و مافیای اقتصادی دانست.

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ

چون به آنان گفته شود در زمین فساد نکنید گویند: همانا ما خود اصلاحگریم

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـکِن لاَّ یَشْعُرُونَ  

آگاه باشید که اینان خود فسادگرانند لیکن خودشان نمی­فهمند

 

-          احراز 54 درصد (1400مورد) تخلف دولت از بودجه سال 1386 توسط دیوان عالی محاسبات.

 

-          ادعای موفقیت دولت در اجرای اصل 44 با اعلام افزایش 150 درصدی حجم واگذاری ها وخصوصی سازی. لازم به ذکر است که یکی از همین واگذاری ها فروش شرکت لبنیات پگاه و خودروسازی سایپا به سپاه پاسدارن بوده است. در قانون اساسی هدف از خصوصی سازی و اجرای اصل 44 افزایش حجم واگذاری بیان نشده، بلکه توسعه اقتصادی و صنعتی هدف است. حال خود قضاوت کنید با این نوع واگذاری ها توسعه اقتصادی اتفاق می افتد؟

 

-          گرانی بی سابقه مسکن (رشد بیش از 150% ) طی سالهای پس از انقلاب به خاطر تزریق نقدینگی توسط دولت در این بخش.

 

آیا شرم نمی­کنند وقتی خود را خادم ملت معرفی می­کنند.

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ

چون به آنان گفته شود در زمین فساد نکنید گویند: همانا ما خود اصلاحگریم

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـکِن لاَّ یَشْعُرُونَ  

آگاه باشید که اینان خود فسادگرانند لیکن خودشان نمی­فهمند

 

و خیانت این فسادگران تنها به حوزه اقتصاد محدود نمی­شود. در اینجا تنها به یادآوری مشتی نمونه­ی خروار بسنده می­کنم:

 

-          وادادگی سیاسی و کاهش سهم بهره برداری ایران از دریای خزر (قابل مقایسه با معاهده ترکمن چای!!!) و اعطای آن به سایر کشورهای حاشیه این دریا فقط برای دفاع روسیه از ایران در پرونده هسته ای.

 

-          اعلام دورغین پیروزی در پرونده هسته ای ایران در شورای امنیت و برگزاری جشن پیروزی هسته ای توسط دولت در کشور. جالب است بدانید درست چند روز بعد از برگزاری این جشن قطعنامه جدیدی در شورای امنیت علیه ایران صادر شد.

 

-          بازنشسته کردن اساتید دانشگاهی منتقد دولت با بهانه ناکارآمدی آنها و استفاده از اساتید جوان تر در دانشگاهها. جالب است بدانید اساتید حامی دولت با هر سن و سالی همچنان مشغول تدریس در دانشگاهها هستند.

 

-          حمله همه جانبه حامیان دولت به شخصیتهایی مانند آیت‌ ا.. صانعی، آیت ا... هاشمی، آقای خاتمی، دکتر قالیباف،دکتر رضایی و بسیاری از رجال تأثیرگذار حکومت. جالب است بدانید فاطمه رجبی (نویسنده کتاب احمدی نژاد معجزه هزاره سوم) در مقاله ای توهین آمیز دکتر قالیباف را دیکتاتور رضاخانی و آیت ا.. هاشمی را مخالف نظام خطاب کرده بود.

 

-          انتخاب علی کردان با مدرک جعلی به وزارت کشور و توقیف سایت الف به خاطر اعتراض به این انتخاب با شکایت دفتر نهاد ریاست جمهوری و عدم برکناری کردان  از این سمت توسط رئیس جمهور حتی پس از مشخص شدن واقعیت و ذکر اینکه « خادم ملت به این کاغذ پاره­ها احتیاجی ندارد!! »

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ

چون به آنان گفته شود در زمین فساد نکنید گویند: همانا ما خود اصلاحگریم

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـکِن لاَّ یَشْعُرُونَ  

آگاه باشید که اینان خود فسادگرانند لیکن خودشان نمی­فهمند

 

-          جمع‌آوری غیرقانونی امضای نمایندگان برای انصراف آنها از استیضاح کردان به صورت غیرقانونی توسط نماینده دولت در مجلس. لازم به ذکر است دولت این کار را برگردن یک کارمند ساده دولت در مجلس انداخت و با اخراج موقتی او سعی در پوشش این تخلف کرد.

 

-          انتخاب صادق محصولی به وزارت کشور با 160 میلیارد تومان ثروت با حمایت همه جانبه رییس جمهور و حامیان دولت از این انتخاب (لازم به ذکر است که اگر طی ده سال گذشته آقای محصولی در هر دقیقه در شبانه روز 250هزار تومان درآمد داشته و هیچ خرجی نداشتند ثروت ایشان 160 میلیارد تومان می‌شد) جالب است بدانید برخی حامیان دولت ثروت محصولی را به ثروت حضرت خدیجه(س) تشبیه می کنند و خود او این ثروت را متعلق به امام زمان دانسته است.

 

-          اعلام اینکه دولت نهم توسط امام زمان اداره می شود توسط شخص رئیس جمهور در سخنرانی او در مشهد.

 

با توجه به ادعاهای دولت نهم در سهیم شدن در مدیریت جهان به نظر می­رسد که باید گوشه­ای از روش مدیریتی این دولت را برای جهانیان عرضه کنیم تا باشد که از آن بهره گیرند:

 

در مدیریت کشور از 4 اصل به طور تناوبی می­توانید استفاده کنید:

1.       بلوف (دادن وعده های پوچ)

2.       فرافکنی (انداختن مشکلات به گردن دولت های پیشین)

3.       عددسازی (دادن آمار و اطلاعات غلط به جامعه)

4.       موفقیت­های توهمی: جشن گرفتن برای موفقیـت های توهمی

 

برای درک شفاف­تر این روش مدیریتی نیز می­توانید به نمودار زیر مراجعه کنید: 


حب


وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ
و برخی از مردم همتایانی غیر خدا برگزیده و مانند خدا دوستشان دارند ولی آنان که ایمان آورده اند خدا را بیش از هر چیزی دوست دارند 


صحبتهای دیشب توسر عجیب به همم ریخت ...


و فکر کن که چه تنهاست ...
  
اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بی کران باشد ... 

چه فکر نازک غمناکی ... 

عاشق همیشه تنهاست ... 

تنها ... 

تنها ... 


تنها ... 


...

خاکستری


به خودم گفتم: تو که این همه آدمای دیگه رو ناراحت کردی و میکنی تا حالا چقدر آدمای دیگه رو خوشحال کردی؟ 

چند بار؟ 

چند نفر؟ 

اونوقت بود که خیلی شرمنده شدم ...

و باز هم همون حس خاکستری دوباره سراغم اومد ... 

و از خودم و کارام و نماز و روزه و دعاها و اشکام به شدت بدم اومد ... 

مثل خاکستری که یههو بهش فوت کنن و پخش شه توی باد ... 

احساس بدی دارم ... 

انگار که خود خواهی همه وجودم رو در بر گرفته ... 

نماز خوندن و خدا خدا کردن چه فایده داره ... 

وقتی کسایی هستن که از دست تو و کارات ناراحتن ... 

از این حس شرمندگیه بی فایده هم دیگه بدم میاد ... 

حتی از غصه خوردن برای خودم هم دیگه بدم میاد ... 

احساس می کنم که این غم و غصه ها و این اشک ریختنا ... 

ساختگیه ... 

فریبه ... 

دروعه ... 


یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ

اینان به پندار خود، خدا و کسانی که ایمان آورده اند را می فریبند در حالی که جز خودشان را فریب نمی دهند ولی این را نمی فهمند

...

..

.


یا مقلب القلوب


ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ 

سپس دلهای شما سخت شد، به سختی سنگ یا سخت تر از آن که همانا از سنگ نیز گاهی چشمه ها می جوشد و گاهی می شکافد و آب از آن جاری می شود و گاهی از هیبت خدا فرو می غلتد و خدا از آنچه انجام می دهید غافل نیست 


نه ... نگو ... 

دلم هنوز اینقدر سخت نشده ... 

لااقل نه به سختی سنگ ... 

هنوز هم گاهی از آن چشمه هایی می جوشند ... 

هنوز هم گاهی دلم مانند آسمان ابری اردی بهشت که تو رقم میزنی می گیرد ... 

و تمام دلتنگی ها و غصه ها و تنهایی هایم می جوشند و از چشمانم جاری می شوند ... 

هنوز هم دلم برای دیدن لبخند زیبایت و نوازش دستانت می لرزد ... 

و تنها تو هستی که می توانی دل من را برای خودت خالص و نرم گردانی ... 

و این تنها امید من برای زندگی در این دنیاست ... 

توجه

وقتی یکی که خیلی دوستش داشته باشی 


وقتی احساس کنی که از یه چیزی ناراحته ولی به روی خودش نمیاره 

 
وقتی تلاش کنی علت ناراحتیش رو بدون اینکه به روش بیاری بفهمی 


وقتی نتونی


وقتی با دیدن ناراحتیش انگار وجودت ذره ذره آب میشه 


سعی میکنی که به روی خودت نیاری


چون ممکنه 

ناراحت بشه و تو تحملش رو نداری

 
... 

سفر


در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم          با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن 


به نظرم خیلی ها دوست دارن که زمان دقیق مرگشون رو بدونن 

شاید چون میخواهند که بدانند چقدر فرصت دارند 

اما فرصت برای چه کاری؟ 

برای زندگی؟ 

برای جبران؟ 

یا برای باور؟


باور اینکه وقت تمام شد


واقعاً تمام شد



دیشب که داشتم وصیتنامه مینوشتم به این فکر میکردم 


که زندگی شبیه یک امتحانه 


مثل کنکور 


وقتی که اعلام می کنند که وقت تمام شد


و جمع کردن پاسخنامه ها شروع می شود 


تنها فرصتی باقی می ماند برای تجربه آخرین ها 


برای زدن آخرین تست 


برای آخرین نگاه به پاسخنامه ات

 

و آرامش بعد از تحویل پاسخنامه 


آرامشی وصف ناپذیر پس از مدتها تلاش و خستگی 



این یکی دو روز عجیب در فکر تجربه ی آخرین ها بودم 


آخرین لباسی که میپوشم 


آخرین آهنگ شجریان که از ضبط ماشین گوش میکنم 


آخرین قدم زدن زیر باران


آخرین غروب  


آخرین دعا 


آخرین نماز 


آخرین غذا 


آخرین همسفر 


آخرین SMS 


آخرین عکس


آخرین لبخند 


آخرین اشک 


آخرین آیه 


آخرین گل 


آخرین نگاه

 


و تو تنها چیزی در این دنیا هستی

 

که رفتن را برایم مشکل میکند 


بار تعلقی به اندازه چهار نقطه کنار هم 


اما خوشحالم 


از اینکه آخرین تصویری که از تو در ذهنم ثبت کردم


تو بودی در کنار گلها در حالی که لبخند میزدی 


...

خوشحالی


در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ...


لحظات زیبا و خوشحال کننده خیلی ساده میان ... 

وقتی کنار خیابون منتظر یکی از دوستات هستی 

و اونو در حال رد شدن از خط عابر میبینی 

در حالی که خندون داره به طرفت میاد 

و خیلی ساده برات دست تکون میده ...

و تو خیلی خوشحال میشی ... 

خیلی ساده میشه خیلی خوشحال شد 

اگه اون دوست یکی از بهترین دوستات باشه 

و اگه دستش یه جعبه شیرینی تر و خوشمزه باشه 

و اگه در حالی که دستشو داره برات تکون میده 

از وسط خیابون بلند داد بزنه که 

" عقد کردیم! " 

... 

علیرضای عزیزم ... وای که نمیدونی چقدر خوشحالم کردی ... 


صبر

وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ

و هر آینه شما را به اندکی از ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کاهش ثمرات می آزماییم و شکیبایان را بشارت ده 


گریه نمیکنم نه اینکه سنگم      گریه غرورم رو به هم میزنه 

مرد برای رفع دلتنگی هاش       گریه نمیکنه، قدم میزنه 

فکر نمیکنم ظرفیت صبر و تحملم کم باشه 

ولی احساس میکنم هنوز ظرفیت دیدن ناراحتی و بی قراری های بقیه رو ندارم 

به خصوص اگه اون بقیه ... 

ربّ اشرح لی صدری

... 

بارون


وَهُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء طَهُورًا

و او کسی است که بادها را پیش از باران رحمتش به بشارت فرستاد و از آسمان آبی پاک و پاک کننده فرو فرستادیم


بارش گاه و بی گاه باران در این چند روزه دلم را حسابی هوایی کرده 

دیروز بابت پیچاندن کلاس بعد از ظهر از استاد محترم اجازه گرفته و از دانشکده زدم بیرون 

تا اومدم بیرون بارون شروع شد، ملت همه به سرعت این ور و اون ور می دویدند تا به یه سر پناهی برسن 

ولی من بر خلاف اونها خیلی آروم زیر بارون در حال گوش دادن به موسیقی قدم میزدم

سه تا از زیباترین آهنگهایی که به اون حال و هوا میخورد رو گوش میکردم 

آهنگ Adagio از Concierto de Aranjuez اجرای فوق العاده Paul Mauriat  

و آهنگ Le Moulin ساخته Yann Tiersen از آهنگهای متن فیلم Amelie 

و آهنگ Ode to Simplicity از آلبوم معروف Secret Garden

که داشتن هر سه تاشونو مدیون علی هستم 

این پیاده روی دل انگیز حدود 40 دقیقه طول کشید که بسیار عالی و لذت بخش بود

بارون که تموم شد با لباس و سر و صورت و چشمهای خیس خیس

برگشتم دانشکده و  همینجوری رفتم نشستم سر کلاس مدیریت نوآوری و خلق تکنولوژی !! 

خیلی وقت بود که دلی از عذا در نیاورده بودم 

این از اون مواردی بود که به قول خودم باید گفت بسیار نایس !! 

ایشالا قسمت شما هم بشه 

...

دوست


هیچ چیز بهتر از یک دوست خوب نیست 

همین ! 


پ. ن. 

چند شب پیش فرصتی شد که تونستم دوباره از کنارگذر پل زیرگذر چهار راه طالقانی کرج رد بشم

هنوزم مثل قدیما خیلی هیجان انگیز بود 

راهی که به سختی جای عبور برای یک نفر داره 

از سمت راست ماشینها به سرعت به فاصله چند سانتیمتری رد میشن 

سمت چپ هم مثل یه جور پرتگاهه که ماشینا از زیرش در حال رد شدن هستن

معمولاً هم هیچ آدم عاقلی از اونجا رد نمیشه ... 

تازه منم که طبق عادت همیشگی روی لبه جدولش راه میرم ...

آخرین باری که از اونجا گذشتم یادمه ... 

فکرهایی که میکردم و حال و احوالی که داشتم ... 

دوباره کلی خاطره برام زنده شد ... 

این روزا خیلی به خاطرات قدیمیم سر میزنم ...

... 

زخم


وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ

و چرا بر خدا توکل نکنیم؟! و حال آنکه او ما را به راه هایمان رهبری کرده است. و ما بی گمان بر آزاری که بر ما روا می دارید شکیبایی پیشه خواهیم کرد و اهل توکل باید تنها بر خدا توکل کنند. 


داد نزن! هوار نکش! 

آروم و بی سر و صدا همه چیز رو تحمل کن ...

این تیغ تیزی که به جونت افتاده 

بذار خراشت بده 

بذار زحمت بزنه 

اونقدر زخمت بزنه 

تا تیزیش کم بشه 

تا کند بشه ...

یادت باشه که زخمها رو نباید با این و اون شریک شد ... 

یادت باشه که همه زخمها بالاخره کهنه میشن ... 

کافیه به اندازه دو دقیقه ی بی مورد صبر کنی ... 

همش دو دقیقه ... 



پ. ن. 


این عینک آفتابیه مارک دار، یو وی چهارصد و پولارایزد جدیدم رو خیلی دوست دارم 

پشتش راحت میشه بدون اینکه کسی بفهمه اشک ریخت ... 

دیروز صبح که میخواستیم بریم پیش مهدی تنها چیزی که یادم بود 

این بود که عینکم رو حتماً ور دارم ...