کاروان صدق

 

مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صدَقُوا مَا عَهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضى نحْبَهُ وَ مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً

از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند. بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند

و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکرده­اند.

 

کیست این پنهان مرا در جان و تن؟       کز زبان من همی گوید سخن؟

این که گوید از لب من راز کیست؟        بنگرید این صاحب آواز کیست؟

 

حالا تمامی حق در برابر تمامی باطل صف کشیده­اند

سالار آزادگان چه مردانه علیه باطل قیام می­کند

و چه عریان وفاداری خود را به رخ همیشه­ی تاریخ می­کشد

آری سالار همه چیزش را به پیشگاه حضرت دوست تقدیم می‌کند

زندگی­اش را ...

فرزندانش را ...

بستگانش را ...

یاران وفادارش را ...

و تمام آنچه که ذره­ای بوی وابستگی از آن به مشام می­رسد

 

وای بر من ...

آری، مجتهدی راست می­گفت،

عرق شرم سوزاننده تر از آتش دوزخ است.

چرا نشسته­ام؟

چرا قیام نمی­کنم؟

بی وفایی آخر تا کی؟

 

چرا این قدر از آنهایی که برایشان به سر و سینه می­زنم دورم؟

از مسلم که غریبانه در کوچه­های کوفه قدم برمی­داشت و اولین کسی بود که بر ماتم حسین (ع) گریست ...

از عباس، از حبیب، از زهیر، از حر، از ...

 

چرا این قدر به دشمنان او که نفرینشان می­کنم نزدیکم؟

به شیث بن ربعی، حجار بن ابجر، قیس بن اشعث و یزید بن حارث که نوشتند:

 

«... باغ­های کوفه سبز و خرم گردیده و میوه­ها رسیده است. هرگاه اراده همایونی تو تعلق گرفته باشد ممکن است با لشکر پیروز خود به سوی ما حرکت فرمائی ...»

 

و در روز عاشورا و در مقابل حسین (ع) انکار کردند که ما اینچنین نوشتیم !!

 

و آنها که نوشتند:

 

«... با سرعت و به زودی به سوی ما حرکت کن. همه جشم انتظار تو اند و به غیر از دیدار تو آرزوی دیگری ندارند. فالعجل العجل ثم العجل العجل ...»

 

این جملات چقدر آشنا هستند!!

آری این­ها همان جملاتی هستند که از زبان من و امثال خارج می­شود

زمانی که سر بر دیوار انتظار می­کوبیم و آمدن کسی را طلب می­کنیم

گویی تاریخ با پوزخندی تلخ پاسخ انتظار مرا می­دهد

که آن بار که فرزند زهرا را در نینوا قربانی کردید بس نبود ؟!

 

وای بر من ...

لحظه­ها و دقایق و ساعت­ها و روزها و ماه­ها و سال­ها می­گذرند ...

کاروان حسین (ع) روان است و عاشقان را به کربلا می­برد

و من جا مانده­ام ...

و من جا مانده­ام ...

و من جا مانده­ام ...

و من جا مانده­ام ...

و من جا مانده­ام ...