خوشحالی


در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ...


لحظات زیبا و خوشحال کننده خیلی ساده میان ... 

وقتی کنار خیابون منتظر یکی از دوستات هستی 

و اونو در حال رد شدن از خط عابر میبینی 

در حالی که خندون داره به طرفت میاد 

و خیلی ساده برات دست تکون میده ...

و تو خیلی خوشحال میشی ... 

خیلی ساده میشه خیلی خوشحال شد 

اگه اون دوست یکی از بهترین دوستات باشه 

و اگه دستش یه جعبه شیرینی تر و خوشمزه باشه 

و اگه در حالی که دستشو داره برات تکون میده 

از وسط خیابون بلند داد بزنه که 

" عقد کردیم! " 

... 

علیرضای عزیزم ... وای که نمیدونی چقدر خوشحالم کردی ... 


نظرات 3 + ارسال نظر
محمدرضا دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:10 ق.ظ http://notefalsch.persianblog.ir/

همچین ساده سادم نبوده ها ... ;)

مریم پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:02 ق.ظ http://www.hetav.orq.ir

البته اینجا یه سئوالی پیش میاد.... اونم اینه که شما بیشتر واسه خبر عقد خوشحال شدین یا اون جعبه‌ی شیرینی تر که دست وستتون بود و با دوستتون داشت از خط عابر رد می‌شد که به شما برسه....(آیکون خنده همراه با کمی بدجنسی)

[ بدون نام ] جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ق.ظ

سلام
مرسی واسه خوشحالیت
حالا احساس بهتری دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد