در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ...
لحظات زیبا و خوشحال کننده خیلی ساده میان ...
وقتی کنار خیابون منتظر یکی از دوستات هستی
و اونو در حال رد شدن از خط عابر میبینی
در حالی که خندون داره به طرفت میاد
و خیلی ساده برات دست تکون میده ...
و تو خیلی خوشحال میشی ...
خیلی ساده میشه خیلی خوشحال شد
اگه اون دوست یکی از بهترین دوستات باشه
و اگه دستش یه جعبه شیرینی تر و خوشمزه باشه
و اگه در حالی که دستشو داره برات تکون میده
از وسط خیابون بلند داد بزنه که
" عقد کردیم! "
...
علیرضای عزیزم ... وای که نمیدونی چقدر خوشحالم کردی ...
همچین ساده سادم نبوده ها ... ;)
البته اینجا یه سئوالی پیش میاد.... اونم اینه که شما بیشتر واسه خبر عقد خوشحال شدین یا اون جعبهی شیرینی تر که دست وستتون بود و با دوستتون داشت از خط عابر رد میشد که به شما برسه....(آیکون خنده همراه با کمی بدجنسی)
سلام
مرسی واسه خوشحالیت
حالا احساس بهتری دارم