یا خیر حبیبی و محبوب
چه اندازه تنگ است راه ها بر کسی که تواش رهنمون نباشی
و چه اندازه حقیقت روشن است بر کسی که تو راهش را نشانش داده ای
پس دشواریها و ناهمواریهای راه را بر ما آسان بدار
ما را از آنان قرار ده که دلهاشان را سرشار از دوستی خویش کردی
آنان که برای قرب و دوستیت برگزیده ای و برای عشق و محبتت خالصشان کرده ای
آنان که آتش شوق دیدار رویت را در وجودشان بر افروختی
و غم هجران و فراغت را در دلشان نهادی
آنان که شیوه شان در زندگی شادمانی با تو و زاری به درگاه تو است
و سوز محبتت سراسر دلشان را فرا گرفته
و روزگارشان آه و ناله است و پیشانیهاشان در برابر عظمتت به خاک افتاده است
آخر کیست که شیرینی محبت تو را چشیده باشد و جز تو آهنگ دیگری کند
اکنون توجه من از همه جا به سوی تو منقطع شده
و اراده و آرزویم به جانب تو گشته است
و مراد من تنها تویی و نه دیگری
و دیدارت روشنایی چشمان من است
و وصل تو آرزوی جان من
اشتیاقم به سوی تو شعله می کشد
و در وادی محبت تو سرگشته ام
و دلدادگیم در هوای توست
و مقصودم خشنودی و لبخند توست
و در کنار تو بودن آرزوی من است
و در آغوش تو آرام گرفتن منتهای خواسته من است
خوشی و راحتیم در مناجات با توست
و داروی دردم و شفای جگر سوخته ام
و تسکین حرارت دلم و برطرف شدن دشواریم
پیش توست
پس تو نیز انیس و همدمم باش
و آن زمان که میخوانمت به مهربانی پاسخم ده
و لحظه ای مرا از سرپرستی و نگهداری خود محروم نکن
و اشتیاقم را به سویت چنان کن که بازدارنده نافرمانیت باشد
و مرا از خویش جدا مکن و از درگاهت دور منما
و بر من منت بگذار به اینکه بر من توجهی فرمایی
و با دیده دوستی و عطوفت بر من بنگری و رو از من مگردانی
و روی مرا به زمین نیندازی
ای آرمان دل مشتاقان و ای منتهای آرزوی دوستان
ای تمام نعمت و بهشت من و ای دنیا و آخرتم
(با الهام از مناجاتهای پانزده گانه امام سجاد)
پ. ن. دیشب ساعت 1:13 دلگیر شدم از اتفاقی که در 00:02 نیفتاد!
حیف ...
باید فراموش کنم ...