-
یا رحیم
جمعه 26 اسفندماه سال 1384 23:32
آیا رحم نمی کنی بر کسی که سرمایه ای جز امیدواری و دست آویزی جز گریستن ندارد ؟ کسی که در جستجوی آغوشی برای گریستن بار انتظاری هزارساله را بر دوش می کشد ...
-
گم نام
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1384 06:30
چه غریبانه ... گمنام و بی ننگ ... طناب کشی ! چقدر این آدمها را نمی فهمم ... چقدر با این نامداران بیگانه ام و با آن گم نامان آشنا ... کجاست نقطه اتصال زمین و آسمان که از دلتنگیهایش بگوید؟
-
موعظه
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1384 01:07
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى مرا می خوانی و من ... آیا چشمی هست که خار فراق در آن خلیده و گریان باشد، تا چشم پر خار من نیز یاریش دهد ... ...
-
هو
شنبه 20 اسفندماه سال 1384 01:40
به نام خداوند بخشایشگر مهربان همو که ستایش او را سزاست. بخشاینده مهربانی که حاکم روز جزاست. تنها معبود و تنها یار. در چنین ساعاتی بار امانتی بر دوش گرفتم که آسمان و زمین را بر حمل آن تاب نبود. چه جهل شیرینی چه راه دشواری چه بار سنگینی ...