بعضی ها (به ویژه پسرها)
در سنین نوجوانی یک تصمیم قاطع میگیرند که جهان را تغییر دهند
در سنین جوانی تصمیم محکمی میگیرند که کشورشان را تغییر دهند
در سنین میان سالی تصمیم میگیرند که اطرافیانشان را تغییر دهند
در سنین پیری سعی میکنند که اعضای خانواده و اگر توانستند فرزندانشان را تغییر دهند
و شاید در هنگام مرگشان متوجه شوند که این خودشان بود که باید از اول تصمیم به تغییرش میگرفتند
و گاه کسانی در همین نزدیکی یافت میشوند که جهانی را میتکانند
... شما این اوراق را قبل از مرگ من نمیخوانید. ممکن است پس از من بخوانید. در آن وقت من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان یا برای کسب مقام و قدرتی با قلبهای جوان شما بازی کنم. من برای آنکه شما جوانان شایستهای هستید علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید. و از خداوند غفور میخواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و از گذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد. شماها نیز در خلوتها از خداوند همین را بخواهید که او هادی و رحمان است ...
... در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان نثاریها و محرومیتها مناسب بزرگی مقصود و ارزشمندی و علو رتبه آن است ...
... و وصیت من به همه آن است که با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال با همه ابعادش به پیش روید و بی تردید دست خدا با شما است اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی کشور اسلامی به روح تعاون ادامه دهید. اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق میبینم امید آن دارم که به فضل خداوند متعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلا بعد نسل بر آن افزوده گردد. اکنون با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم ...
الا یا ایها الساقی ز می پر ساز جامم را که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را