هو

 

چه آرامش شیرینی ...

حالا دیگه از هیچی نمی ترسم ...

حالا بیش از هر وقت دیگه ای احساس می کنم که بهت نزدیکم ... خیلی نزدیک ...

اونقدر که می تونم حرفهایی رو که یک عمر تو دلم مونده بریزم بیرون ...

وای خدای من ... احساس سبکی خاصی دارم ...

خدایا ممنون که ترس رو از دل من بردی ...

باز هم بدون لیاقت بهم بخشیدی 

التماس می کنم که کمکم کنی که لیاقت این جوری موندن رو داشته باشم ...

 

۱۸

...

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:43 ب.ظ http://notefalsch.persianblog.com

خدا رو شکر ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد