تاریک ترین زمان شب چند لحظه قبل از دمیدن سپیده است .
امشب ماه تاریک تاریک بود ...
ولی بود ... مثل همیشه پر نور ...
باز همان امید واهی ...
و امروز هم می روم و ...
همان انتظار همیشگی ...
خدایا فکر می کنی من لیاقتش را داشته باشم ؟
راستی
آن غریب آشناتر کجاست که لحظه ای و فقط لحظه ای با او راز گویم ؟
بار امانتم خیلی سنگین شده است ... خیلی ...
۲۸
...
سلام
اگه یکم عکس هم تو وبلاگت بزاری بهتر میشه