آیا فریادرسی هست که با نوازشی دل دردمند مرا تسلی دهد ؟
دیگر هیچ برایم نمانده ...
نه پایی برای رفتن ... نه اشکی برای ریختن ... هیچ ...
یکبار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد ،
پس نگو ،
نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست ،
قبول ندارم ،
گرچه به ظاهر جسم خسته است ،
ولی دل،
دریاست
تاب و توانش بیش از اینهاست ...
دوستت دارم و تاوانش هر چه باشد ، باشد ...
دوست خواهم داشت،
بیشتر از دیروز
باکی ندارم از هیچ کس و هر کس
که تو را دارم
عزیز ...
۳۴
...