وسط کارا ول کردیم اومدیم ...
اصلا فکر نمی کردم این ۲۰ دقیقه اونم تو یه همچین مجلسی برام اینقدر مفید باشه ...
ظاهرا همه چیز حساب و کتاب داره ، وقتی نفهمیم اسمشو میذاریم اتفاق ...
فکر کنم یه تلنگری بود که جواب بعضی از سوال هام رو پیدا کنم ...
راهم رو پیدا کنم ...
خدایا آن گناهان من را که باعث حبس شدن دعا می شود ببخش
...
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق ... غرقه گشتند و تو محسن هنوزم خشکی ...