افسوس

 

چرخ زمانه می چرخد و می چرخد؛ بی هیج مدارا و تعللی

می چرخد و یکی پس از دیگری آدمیان را پشت سر می گذارد و به پیش می رود.

 

چه بی شمارند  مردمانی که هق هق نفس هایشان و تضرع گام هایشان

گوش فلک را کر می کند بل که قدری و فقط قدری بیش تر تاب هم راهی هروله ی چرخ را بیاورند

 

و چه اندکند ... و چه اندکند مردمانی که سبک بال تقلای این شاهد بازاری را نظری نمی نهند

و یک سره چشم در جمال محبوب ازلی و ابدی دوخته و خود را به تمامی تسلیم خواست او می کنند

 

و چه اندکند ... و چه اندکند مردانی که وقتی زمانشان به سر می آید سر خوش آنه شوکران مرگ را می نوشند

و این بار زمانه است که چه بسیار افسوسشان را می خورد ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
پسرتنها سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:03 ق.ظ http://pesaretanha.blogsky.com

محسن جان خیلی وبلاگت به دلم نشست...
به نظر میرسه همدردیم...
امیدوارم که موفق باشی.

سپاس

آیا روزی خواهد رسید که چیزهایی که می گویم را بفهمم؟‌

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد